دسته
دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 710939
تعداد نوشته ها : 222
تعداد نظرات : 7
Rss
طراح قالب

بزرگداشت 15خرداد 42

همواره ایام محرم در بین مردم، از شور و اشتیاق خاصی نسبت به سرور آزادگان و شهدای کربلا برخوردار بوده است و این خود زمان مناسبی است تا از این فرصت، کمال استفاده در راه روشنگری، صورت پذیرد. براین اساس هیئت های موتلفه اسلامی که تجربه موفق تظاهرات چند ده هزار نفری سال گذشته را به همراه داشت با برنامه ریزی دقیق، تصمیم گرفت در ایام تاسوعا و عاشورای این سال نیز حرکتی مشابه با حرکت سال قبل، ایجاد نماید و به افشاگری رژیم شاه و اهداف شوم حکومت او بپردازد.

در جریان این تظاهرات، شهید عراقی به همراه 38 نفر دیگر دستگیر گردید. سند ساواک شعارهای مراسم عاشورای حسینی (ع) را چنین ثبت کرده است: "ان لم یکن لکم دین فکونوا احراراً فی دنیاکم، اگر دین ندارید لااقل مردمی آزاده باشید. "حسین بن علی"؛ کن لظالم خصماً و للمظلوم عونا- دشمن ستمگر و یار مردم ستمدیده باشید... دست عمال پلید اسرائیل از کشور اسلامی کوتاه..." با دستگیری شهید عراقی و تعدادی از افراد دیگر، در بازجویی شهید عراقی به عنوان یکی از قاریان قرآن در طول مسیر مطرح می گردد.

کاپیتولاسیون

"لایحه مصونیت مستشاران و دیگر تبعه امریکا در ایران که در 13/ مهر/ 1342 در کابینه امیر اسدالله علم به تصویب رسیده بود، در مرداد ماه 1343 به مجلس سنا رفت و مورد تصویب سناتورها قرار گرفت. حسنعلی منصور، که پس از علم به نخست وزیری رسیده بود، لایحه مزبور را در 21/ مهر/ 1343 به مجلس شورای ملی برد و از تصویب نمایندگان گذراند"

تصویب این لایحه در مجلسین سنا و شورای ملی، تقریباً اعلام نشد و مطبوعات کشور نیز زیر سانسور دولت از افشای آن خودداری کردند.

چندی بعد نشریه داخلی مجلس شورا، متن کامل سخنان و گفتگوهای نمایندگان و رئیس دولت در این رابطه را به چاپ رساند.

خیر تصویب لایحه کاپیتولاسیون از طریق یکی از رفقا به شهید عراقی منتقل شد و از این طریق مدارک آن به حضرت امام (ره) داده شد.

حضرت امام (ره) روز چهارم آبان را که شاه در کاخ گلستان جلوس داشت و از روزهای محوری حکومت شاهنشاهی محسوب می شد، برای سخنرانی انتخاب فرمودند که از طرفی این روز، مصادف با عید میلاد حضرت زهرا (س) نیز بود.

رژیم برای جلوگیری از سخنرانی توفنده حضرت امام (ره)، واسطه ای را به قم فرستاد که این واسطه موفق به دیدار شهید حاج آقا مصطفی گردید و در این دیدار حمله به آمریکا از سوی امام، خطرناک تر از حمله به شخص اوّل مملکت، عنوان شد.

"... امام خمینی با آگاهی از این نقطه ضعف رژیم، در سخنان پرشور خود، حمله را مستقیماً متوجه آمریکا کردند و ایالات متحده را با شدیدترین لحن به یاد انتقاد و اعتراض گرفتند. حضرت امام به دلیل اینکه شاید سخنرانی شان به گوش همه مردم نرسد اعلامیه ای درباره مسائل جاری مملکت و به ویژه موضوع تصویب لایحه کاپیتولاسیون تهیه کردند... و همان روز اعلامیه را به آقای حاج مهدی عراقی دادند و سفارش کردند که حتی المقدور مخفیانه و با احتیاط چاپ و منتشر شود تا کسی دستگیر و گرفتار نشود. این بود که با ابتکار آن شهید بزرگوار و حرکت تشکیلاتی هیئت ها و جمعیت های موتلفه و نیروهای دانشجویی، اقدام بسیار ارزنده ای صورت گرفت..."

پس از این جریان، در شب سیزدهم آبان صدها کماندو و چترباز مسلّح خانه امام (ره) را در قم محاصره کردند و از بام و دیوار وارد بیت ایشان شدند و پس از دستگیری معظم له، ایشان را با اتومبیلی که از قبل آماده شده بود به تهران انتقال دادند.

هنوز آفتاب روز13 آبان سر از افق بیرون نیاورده بود که رهبر بزرگ نهضت، به جرم دفاع از استقلال وطن و بهروزی هموطنان مسلمان خود، از وطن بیرون برده شد و به ترکیه تبعید گردید.

اعدام انقلابی حسنعلی منصور

با دستگیری و تبعید حضرت امام (ره) که با سرعتی خارق العاده صورت گرفت، رژیم سرمست از باده غرور و نخوّت، در فکر وارد کردن ضربات دیگر بر پیکره دین و روحانیت بود.

هیئت های مؤتلفه اسلامی، که رهبر خود را در تبعید می دیدند، پس از نشستی به این نتیجه رسیدند که باید حرکتی انجام دهند.

جمعیت های مؤتلفه در گروه هایی تحت عنوان: اجرائیات، بررسی مسایل سیاسی، مسایل ایدئولوژی و مسائل اقتصادی، ساماندهی شده بود. بعد از واقعه پانزدهم خرداد، در داخل تشکیلات مؤتلفه، افرادی که معتقد به مشی غیر از حرکت سیاسی بودند، طرح شاخه ای به نام شاخه نظامی را مطرح کردند که مورد موافقت قرار گرفت.

شاخه نظامی جمعیت های مؤتلفه توسط شهید عراقی و شهید حاج صادق امانی، شکل گرفت و نیروهای عملیاتی تحت نظر آنان، به آموزش مشغول شدند.

در این بین تماس هایی در جهت اخذ حکم ارتداد حسنعلی منصور با مراجع و علما برقرار شد. در یک جلسه سری با شرکت حدود بیست تن از اعضای سازمان تصمیم گرفته شد حسنعلی منصور به عنوان اولین شخص مسئول و مفسد فی الارض اعدام گردد... اوّل قرار بود منصور در منزلش اعدام شود و پس از اعدام او چند تن دیگر به اسامی ارتشبد نصیری، سپهبد ایادی و دکتر اقبال به ترتیب اعدام شوند. پس از اخذ فتوا، سازماندهی عملیات به خوبی انجام شد. افراد عملیاتی و مأموریت آنان مشخص شد و طرح عملیاتی در کمال دقت و رعایت اصول پنهانکاری ریخته شد.

در شب هفدهم ماه مبارک رمضان، شهیدان حاج صادق امانی، محمد بخارایی، مرتضی نیک نژاد، رضا صفار هرندی و سید علی اندرزگو برای اجرای مأموریت هم پیمان شدند و برای جلوگیری از انتساب این عمل، به گروه های ملّی، کمونیستی و ... و همچنین روشن نمودن هدف و انگیزه الهی خود، قطعنامه و نوارهای وصیتی را تهیه کردند و آماده عملیات شدند.

صبح روز اول بهمن ماه سال 1343 مأمورین اجرای حکم، تحت فرماندهی شهید حاج صادق امانی، به محل حادثه- میدان بهارستان- رهسپار شدند.

شهید محمد بخارایی در ساعت 10 صبح با شلیک چند گلوله به زندگی ننگین حسنعلی منصور خاتمه داد و در هنگام فرار به علت شرایط جوّی زمستان، بر اثر لغزش پا بر روی زمین یخ زده، توسط مأمورین شهربانی دستگیر شد.

با دستگیری شهید بخارایی علیرغم سکوت قهرمانانه او در زیر شکنجه های مزدوران رژیم- در حدی که ایشان را جوانی لال معرفی کردند- از طریق پدر و مادر و دستگیری همرزمان وی شهیدان نیک نژاد و صفار هرندی و اعمال بازجویی های فنی ... و مرتبطین دیگر مورد شناسایی قرار گرفتند. پس از آن پیگیری ها و جستجوی خانه به خانه و کنترل خانه اقوام و بستگان و دوستان، دستگیری های وسیع اعضای جمعیت مؤتلفه اسلامی را به دنبال داشت و در این راستا شهید عراقی نیز در تاریخ 19/11/43 دستگیر گردید.

شهید عراقی، عنصری زندان آزموده بود که سابقه او به دوران زندان همراه با فدائیان اسلام، زندان در شهرستان قزوین، زندان در عاشورای 1343 باز می گشت و به راستی در چنین موقعیت هایی است که عیار افراد به بوته محک سپرده می شود و سره از ناسره مشخص می گردد.

در جریان بازجویی ها، تمام سعی شهید عراقی بر این قرار گرفت تا افراد کمتری از مرتبطین شناسایی و دستگیر شوند. بر این اساس شهید عراقی مسئله تهیه اسلحه را به عهده می گیرد.

ابوالفضل حیدری در این رابطه می گوید: "یادم هست در پرونده یک اسلحه بود، مشخص نشده بود که این اسلحه از کجا آمده... بالاخره یک روزی بنده را با ایشان آوردند اتاق رئیس... من نگاه کردم دیدم شهیدعراقی را ناخن هایش را کشیده اند و بسته اند. بازجویی و سوال انجام شد، نتیجه ای نگرفتند. شهید عراقی برای اینکه فشار روی برادرهای جوانتر را کم کند، یادم هست که پیشنهاد کرد به آن سرهنگ، که آقا اسلحه را من قبول می کنم..."

این یکی از نمونه های بارز از روحیه جوانمردی و ایثار شهید عراقی است. کسانی که مختصر شناختی از سیاهچال ها و شکنجه گاه های ساواک دارند از این نمونه پی به عمق روحیه سلحشوری و مقاومت وی خواهند برد. پس از اتمام دوران بازجویی، پرونده های تنظیمی به بیدادگاه های نظامی ارسال می گردد. در نهایت برای6 تن از متهمین پرونده که از آن جمله شهید عراقی بود، حکم اعدام صادر گردید.

شهید عراقی که یکی از آرزوهای دیرینه اش، وصال معشوق ازلی با روی خونین بود، با شنیدن حکم دادگاه برای رئیس کل زندان، رئیس زندان، افسر نگهبان و مأمورین او، شیرینی فرستاد تا رضایت و خوشحالی خود را از رای دادگاه اعلام نماید.

  
ادامه دارد...

دسته ها :
پنج شنبه دهم 11 1387 22:38
X