تبیان: از چه سالی شما به نهضت امام پیوستید؟ با توجه به اینکه اساتید زیادی در قم بودند و شما یک طلبه جوان بودید چه شد که شما امام را انتخاب کردید و چه چیزی در وجود حضرت امام شما را به سمت خود جلب کرد که باعث شد شما به یاران امام بپیوندید ؟
دوران، دوران مرجعیت مرحوم بروجردی است و ما طلبه جوانی هستیم، علما در قم هستند و تدریس میکنند، طبیعی است که در محافل بحث میشود چون آیتاله بروجردی 80 ساله هستند و بحث بود که وقتی ایشان از دنیا رفتند جانشین مرجعیت کیست؟ و بین دیدگاههای مختلف بحث پیش میآید. من علاقه ام بیشتر به افرادی بود که اینها به امام علاقمند بودند و از شاگردان امام بودند، مثل آیت الله فاضل لنگرانی، آیت الله رضوانی، چون خودم هنوز به آن سطحی نرسیده بودم که شاگرد امام باشم اما از این افراد در مورد امام میشنیدم. میدیدیم که در سنگینترین درسها چه از لحاظ کیفیت، چه از لحاظ کمیت ایشان موفق هستند و طلبه های زیادی در درس ایشان شرکت میکنند.
آنچه بیشتر توجه ما را به خود جلب میکرد آن روحیه عزت نفس امام و آن فرار از هوای نفس امام بود. علمای دیگرهم اینچنین بودند اما امام بیشتر این چنین بودند. البته آن موقع به امام حاج آقا روحاله میگفتند و من از همان زمان به امام علاقهمند شدم و به منزل امام رفت و آمد میکردم.
یک نمونه از امام بگویم که امام اگر چه از آیتاله گلپایگانی و حکیم نام و نشان کمتری در میان مردم داشتند اما در بین خواص خیلی مطرح بودند.
سال 34 یا 35 بود که ساواک در ایران مستقر شد و ما هم یک تنفری نسبت به ساواک داشتیم. علتش هم سوابق خانوادگی ام بود و علاقهای که به شهید نواب داشتم و ساواک ایشان و همرزمانش را گرفت و اعدام کرد.
در قم سرهنگی رئیس ساواک شد به نام قل قصه . قم هم شرایط خاص خودش را داشت و او میبایست تظاهر به دینداری کند بنابراین در صف اول نماز جماعتها حضور داشت و خیلی ظاهر مردمی هم داشت و در درون مردم بود و ظاهر سادهای داشت. او قبل از مرگ آیتاله بروجردی یک گزارشی میدهد که در آن میگوید حاج آقا روحاله سنگینترین دروس را در قم دارد و مهمترین پایگاه را در نسل جوان دارد.
بعداز فوت آیتاله بروجردی ما از اول مقلد امام خمینی شدیم. از همان ابتدای سال 41 که بحث انجمنهای ایالتی و ولایتی شروع شد من به عنوان یک طلبه جوان و یک سرباز کوچک در جریان مبارزه بودم.
تبیان: سوالی که بین نسلی که امام را ندیده است مطرح است، اینست که این انقلاب را امام یکباره بوجود آورد یا اینکه امام استراتژی برنامه داشتند. آیا امام این حرکت ها را صرفا به عنوان یک وظیفه انجام میدادند .
نه من عقیدهام این است که امام از ابتدا استراتژی داشت.
نکته اول: زمینه های روحی که در امام بود و آن روحیه ایستادگی در مقابل طاغوت در امام وجود داشت. نکته دوم وقتی انجمنهای ایالتی و ولایتی شروع شد امام فرمودند که من چندی پیش به آقایان گفتم که بعد از فوت آیتاله بروجردی اینها برنامهای برای ما دارند و ما باید در مقابلشان برنامهریزی کنیم و وقتی در موضوع انجمنهای ایالتی و ولایتی پیروز شدیم امام گفتند که ما باید خودمان را برای گامهای بعدی آماده کنیم و امام با برنامهریزی پیش میرفتند . امام برنامه داشت اما خیلی حرفها را بهتدریج میگفت و تا سال آخر عمرش هم همینطور بود، حتی فتواهایی را آخر عمرشان دادند یعنی امام میخواستند زمینه برای هر حرکت و هر حرف و یا حتی فتوا آماده باشد.