دسته
دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 710746
تعداد نوشته ها : 222
تعداد نظرات : 7
Rss
طراح قالب

«تاریخ» موجود زنده‌ای است که می‌بیند، می‌شنود، حس می‌کند و همه چیز را به خاطر می‌سپارد، اما با ما این فرق را دارد که حافظه‌اش خیلی قوی‌تر  از ماست اگرچه عمری بسیار طولانی داشته باشد.

«تاریخ» حافظ و پاسبان میراث فرهنگی و تمدن بشری است و برگ برگ صفحاتش مملو از گفته‌ها و ناگفته‌های ریز و درشت.اما بسیاری از این صفحات، به واقع درخشنده‌تر و جاودانه‌ترند. صفحاتی که شرح دلاوری‌ها، حق‌جویی‌ها، عدالت‌ورزی‌ها و مجاهدت‌ها را در سطرسطر خود ثبت کرده‌اند. در کتاب پربرگ و بار تاریخ سرزمینمان، بدون شک فصل «انقلاب اسلامی» یکی از خواندنی‌ترین و درخشان‌ترین فصلهاست. و در این عرصه، هستند مردان و زنانی که دل هایشان، گنجینه شنیدنی‌ترین قصه‌هاست. قصه‌هایی که تاریخ، تمدن و فرهنگ ما را ساخته و پرداخته‌اند و روایت آنها در حقیقت به اهتزاز درآوردن پرچم جاودانه افتخار بربلندای قله‌های مردانگی و غیرت در این سرزمین است.

روایتی که می‌خوانید، روایتی زنده از انقلاب است. روایتی زنده از روزهای مبارزه و التهاب، قصه‌ای از زبان مردی که سرنوستش را با سرنوشت روزهای خون و قیام، گره زده بود.این گفتگو، حاصل نشست صمیمی با آیه ا... واعظ طبسی و پرس و جو از گنجینه خاطرات ایشان است که برگی با ارزش در تاریخ انقلاب اسلامی محسوب می شود.

 

- جمعی که در خدمتتان هستیم برای شنیدن خاطرات شما از دوران مبارزات انقلابی‌تان گردهم آمده‌اند. خوشحال می‌شویم اگر این خاطرات را از زبان خودتان بشنویم.

* تصور می‌کنم کسی که می‌خواهد خاطرات خود را بگوید، خصوصاً در مورد مسایل سیاسی و اجتماعی، شرایط روحی خاصی را می‌طلبد. درست شبیه هنرمندان که برای آفرینش هنری در هر شرایطی  اقدام نمی‌کنند. بیان خاطرات هم تقریباً همین حکم را دارد.

صرفنظر از اینکه انسان باید از نظر ذهنی هم یک آمادگی داشته باشد که من این جلسه را چنین جلسه‌ای نمی‌دانستم و فکر می‌کردم که نشستی معمولی است. آن هم با این زندگی کوچک و محدود ما که البته از نظر من خیلی هم وسیع و گسترده است و همین‌جا سپاس می‌گویم نعمت های خداوند را. بنابراین اجازه بدهید قبل از آنکه سؤالی مطرح شود این را عرض کنم که ما ساختن این منزل را روز اول تیرماه۱۳۴۸ شروع کردیم. معمار اینجا هم مرحوم حاج آقای عزیزیان، پدر عیال من بود. هر روز قبل‌از‌ظهر و بعدازظهر خود بنده هم می‌آمدم بر کارها نظارت می‌کردم.  اگرچه تهیه مصالح، کار خود مهندس و معمار است اما بنده شخصاً از فاصله تعطیلات درسی‌مان استفاده و کار ساختمان را پیگیری می‌کردم. دوستان هم چون لطف داشتند همین مراجعه و مطرح کردن نیاز ساختمان کافی بود برای اینکه بلافاصله مصالح، تأمین بشود. من تمام مخارج روزانه را یادداشت می‌کردم، جمع می‌زدم و حساب هفته و ماه و سال را در یک دفتر مخصوصی دارم که چند صفحه از آن مربوط به همین ساختمان است.

- اتمام ساختمان چقدر طول کشید؟

* اینجا، تقریباً ظرف چهار ماه ساخته شد. تقریباً یک ماهی از شروع کار گذشته بود که به بانک رهنی مراجعه کردم و۱۵هزار تومان وام گرفتم. دفترچه ابطال شده‌اش را هنوز هم دارم. پنج، شش ماه قبل از پیروزی انقلاب این وام تمام شد.

آقا (مقام معظم رهبری) در این بین دوبار از اینجا بازدید کردند.

 

- قبل از انقلاب؟

* بله، کمااینکه من هم وقتی مرحوم «حاجی تقدمی» خانه ایشان را می‌ساخت به آنجا می‌رفتم. این پله‌های حیاط اندرون ما را تازه گذاشته بودند. با آقا رفتیم توی حیاط و آجرها را ریختیم کنار. از پله‌ها که می‌آمدیم بالا، من به ایشان گفتم بنده تصمیم دارم که این ساختمان، با همه سختی‌هایش که تهیه پولش دارد، با کیفیت خوبی ساخته شود. اگر خیلی گرفتار شدیم آن را می‌فروشیم. ایشان به من فرمودند نه، من اطمینان دارم که شما آن را نمی‌فروشید و کار هم به خوبی تمام می‌شود و خدای متعال هم نیازها را تأمین می‌کند. همینطور هم شد بحمدا....

از سال۴۸ تا حالا ما فقط دوبار اینجا را رنگ‌آمیزی کردیم. به نظر خود من این خانه با آپارتمانهای امروزی که می‌گویند باکیفیت مطلوب هم ساخته می‌شود، می‌تواند رقابت کند، یعنی خانه کلنگی محسوب نمی‌شود!

 

- به خصوص با آن خاطراتی که در اینجا داشته‌اید...

* نه، به دور از خاطرات. دیوارهای این خانه با یک آجر است و گچ و لذا شما بحمدا... ترکی هم در این ساختمان نمی‌بینید. الحمدلله خیلی هم در اینجا راحت هستیم.

 

- این خانه چند متر هست حاج آقا؟

* اینجا۲۸۸متر است. صاحب این زمین مرحوم امامی بود که ما یکیدوسالی در چهارراه خواجه ربیع، مقابل کلانتری۷، در خانه ایشان بودیم. اولین بار هم در سال۴۱، اول ماه مبارک رمضان، در همان خانه ما را دستگیر کردند.

 

- در چه سالی؟

* اوایل۴۱.

 

- این اولین دستگیری شما بود؟

* نه. این اولین دستگیری منتهی به زندانی شدن بود. و الا قبل از آن یکی دوبار احضار شدیم و چند ساعتی نگه مان داشتند که مسأله‌اش جداست.

دسته ها :
پنج شنبه دهم 11 1387 20:27
X